محل تبلیغات شما

از توی گوشی اومدم بیرون و رفتم توی اشپزخونه دنبال خوراکی.درب یخچال رو باز کردم و یه پرتقال برداشتم که دیدم نگار سریع اومد پیشم.

-سلام عمه بهار

-سلام جیگر عمه

-چطوری عمه؟

-خوب تو چطوری فندف؟

-خوبم میخوام امروز برم شنا

-عه!!!به سلامتی کاری نداری با من؟من برم بالا

از اولم کاری نداشتم

وای خدا یه فندق چقد زبون میریزه.لباس هام رو پوشیدم و رفنم بیرون.زنگ زدم به مسیح.که دیدم رفت رفت روی پیغامگیر.

براش پیغام گزاشتم:سلام مسیح.خوبی ؟کجایی؟میخوام ببینمت.زنگ بزن بهم.بای

راستی اومده بودم بیرون برای چی؟اها یادم اومد اومده بودم یه دفتر خاطرات با یه خودکار بخرم میخواستم خاطرات پاریسمو توش بنویسم البته اگه حوصله داشته باشم.رفتم مغازه ی افای جمشیدی.اقای جمشیدی یکی از دوستای بابام بود بعد از کلی احوالپرسی بالاخره گفتم چی میخوام یه دفترخاطرات پاندایی با یه خودکار خریدمو از مغازه زدم بیرون.

ساعت تقریبا 6 غروب بود اما هنوز مسیح زنگ نزده بود.داشتم توی خیابون قدم میزدم که شهرزاد زنگ زد.

-الو سلام شهرزاد

سلام بهار کجایی؟

-اومدم خیابون

-بیا بیمارستان بعثت

و بغضش ترکید و نذاشت ادامه بده .سریع یه ازانس گرفتم و رفتم بیمارستان وقتی رفتم داخل بیمارستان دیدم شهرزاد داره طلا رو اروم میکنه و ماکان هم توی بغل یاشار داشت گریه میگرد.سریع رفتم پیششون.

-چی شده؟

-بهار مسیح.و بغضش ترکید.

-چی شده ماکان مسیح چی؟

-تصادف کرده تو ای سی یو

وای نه

با بچه ها رفتیم ای سی یو دیدنش وقتی اونطوری روی تخت دیدیمش زدیم زیر گریه.نشستم روی صندلی و گفتم:امروز براش پیغام گذاشتم که بیاد با هم درباره ازدواجش با طلا صحبت کنیم ولی.

ماکان نشست بغلم و گفت:بچه ها من دارم دیوونه میشم منی که 10 سال باهاش دوست بودم چی بگم پس؟یاشار ماکان رو بغل کرد و گفت:چیزی نیست داداش خوب میشه.Dont worry

طلا گغت:باشه بابا نمیخواد زبانت رو به رخ ما بکشی و همه خندیدیم.که دیدیم دکتر رفت بالای سرشو معاینش کرد.و اومد بیرون

وقتی اومد بیرون ازش پرسیدیم حال مسح چطوره؟و گفت هوشیاریش بهتره.و ما هم کلی خیالمون راحت شد.اون شب طلا و ماکان پیش مسیح موندنو ما سه تا هم رفتیم خونه.

اما صبح اومدیم بیمارستان که دیدیم

پاریس ناتمام-پارت هفتم

پاریس ناتمام-پارت ششم

پاریس ناتمام_پارت پنجم

یه ,مسیح ,رو ,بیرون ,ماکان ,سلام ,و گفت ,براش پیغام ,کرد و ,که دیدیم ,با یه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه نبوت شهرستان بویین میاندشت