محل تبلیغات شما

ساعت 8 صبح با صدای زنگ موبایلم بیدار شدم که دیدم یاشاره.با صدای گرفته و خواب الویی گفتم

-الو یاشار چی میخوای کله صبح از من

-بهار تو که هنوز خوابی مگه قرار نبود ساعت 9 بریم کلاس گیتار پیش مسیح

-الان که ساعت 8 تازه

-پاشو بهار ما ساعت 8و نیم جلو در خونتونیم عجله کن لطفا

و تلفن رو قطع کرد.از روی تختم بلند شدم و موهای بلندم رو شونه کردم و بافتمشون.شلوار لی و یک هودی لیمویی با یک شال مشگی پوشیدم و یک رژ صورتی ملایم زدم و رفتم پایین.

که دیدم مامان و بابام بنیامین و هستی بیدار شدند.هستی زن داداشمه.سلام دادم و یک لیوان شیر با یک کلوچه خوردم و براشون توضییح دادم که کجا میخوام برم و رفتم پایین.کتونی های مشگیم رو پوشیدم و رفتم بیرون که 5 دقیقه دیگه ماشین یاشار رو دیدم و رفتم سوار شدم که دیدم ماکان و طلا دارند چرت میزنند و شهرزاد هم داشت با هندزفری موزیک گوش میکرد و مشغول چت کردن بود.

-جواب سلام واجبه اقای یاشار مسلمون

-سلام بابا من که صبح به تو سلام دادم

جلوی در کلاس موسیقی مسیح نگه داشت و طلا و ماکان را از خواب بیدار کردیم و هندزفری رو از گوش شهرزاد برداشتیمو پیاده شدیم.

از پله ها رفتیم بالا که دیدیم مسیح دارد با یک اقایی صحبت میکند که فهمیدیم اون اقا استاد گیتارشه.به مسیح سلام دادیم و روی صندلی های مخصوص به تماشاچی نشستیم و مسیح مشغول نوتختن گیتار شد و خانمی قد بلند و خوش هیکل و البته خوش صدا شروع به خواندن کرذ.

چه زیاد شده فاصلمون غرورمون عشق رو گرفت ازمون یغنی هنوز عاشقمی یا عوض شدی میخوام بپرسم نمیچرخه زبون  اهنگ از زیبا رحیمی به اسم غرور.

وقتی تموم شدمسیح رو تشویق کردیم.از روی صندلی ها بلند شدیم و رفتیم بیرون مسیح گفت:بچه ها کی پایه نهار بریم جیگرکی بابام؟و ماشاالله که همه پایه بودیم و رفتیم جیگرکی اقای سلیمانی و همه دو سیخ جیگر و دو سیخ قلوه مهمون اقای سلیمانی زدیم بر بدن و راهی خونه شدیم.

از پله های راهرو بالا رفتم و در خونه رو باز کردم که دیدم نگار داره تلویزیون نگاه میکنه و هستی هم داره بادمجون پوست میکنه.

-سلام زن داداش

-سلام بهار خانم نهار که نخوردی؟

-چرا زن داداش خوردم ببخشید.و رفتم بالا داخل اتاقم روی تختم دراز کشیدم و مشغول چت کردن با طلا شدم.که یهو صدای داد و بیداد داداش رو شنیدم و سریع رفتم پایین.

پاریس ناتمام-پارت هفتم

پاریس ناتمام-پارت ششم

پاریس ناتمام_پارت پنجم

رو ,سلام ,یک ,مسیح ,شدم ,روی ,و رفتم ,که دیدم ,شدم که ,با یک ,و یک

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چرت نامه خودم گفتاردرمانی سیستان و بلوچستان_ایرانشهر